گروه همکاری کارآفرینی و نوآوری باز

نقد و بررسی فیلم

نقد و بررسی فیلم No Other Choice (انتخاب دیگری نیست)

پارک چان-ووک با فیلم جدید خود، No Other Choice، بار دیگر نشان می‌دهد که یکی از دقیق‌ترین و گزیده‌کارترین فیلم‌سازان جهان است؛ کارگردانی که در هیاهوی سینمای کره و موج آثار تجاری، زبان خاص خود را حفظ کرده و با وسواسی خیره‌کننده، تصویر و معنا را همزمان تراش می‌دهد. پس از Decision to Leave که حال و هوایی عاشقانه و شاعرانه داشت، این بار او به فروپاشی آرام انسان مدرن می‌پردازد؛ انسانی که در ظاهر همه چیز دارد اما در درون، با خلأیی عمیق مواجه است.

در ظاهر، داستان ساده است: مردی میانسال به نام مانسو، مدیر یک کارخانه، پس از ۲۵ سال کار، قربانی موج جدید اتوماسیون و هوش مصنوعی می‌شود. بحران او اقتصادی نیست، بلکه از دست دادن معنا و جایگاهش در ساختار جامعه است؛ جامعه‌ای که بیکاری در آن نوعی جرم به شمار می‌آید و نگاه تحقیرآمیز اطرافیان، او را کم‌کم از انسان معمولی به موجودی هیولاگون تبدیل می‌کند.

پارک چان-ووک در No Other Choice بار دیگر از فرمول «سقوط» بهره می‌برد، اما نه به شکل انفجاری؛ بلکه فروپاشی تدریجی، آرام و روان‌شناختی را تصویر می‌کند. همانند سه‌گانه انتقام که خشونت را بررسی می‌کرد، این بار خشونت در قالب عقلانیت روزمره به نمایش درمی‌آید؛ سوختن کند یک شمع، بی‌صدا اما ویرانگر.

شوخ‌طبعی سیاه همیشگی کارگردان در فیلم حضور دارد؛ سکانسی که مانسو برای نخستین اقدام جنایی‌اش صدا را تا آخر بالا می‌برد، نمونه‌ای درخشان از میزانسن و ترکیب خشونت و موسیقی است. این همان طنز سیاه حقیقی است که از دل واقعیت بیرون می‌آید، نه از فاصله‌ای ایمن برای تماشا.

یکی از نقاط قوت اصلی فیلم، نگاه دقیق به طبقه متوسط است. برخلاف Parasite بونگ جون-هو که جنگ طبقاتی را میان اشراف و فرودستان روایت می‌کرد، پارک چان-ووک این بار فروپاشی طبقه متوسط را بررسی می‌کند؛ طبقه‌ای که تهی‌شدگی آن نه با فقر، بلکه با از دست دادن «معنا» آغاز می‌شود. مانسو فقیر نمی‌شود، اما با از دست دادن نقش اجتماعی، بخش مهمی از وجودش را از دست می‌دهد.

از لحاظ بصری، فیلم دقیقاً بر همین پارادوکس تأکید دارد. قاب‌ها در ابتدا درخشان و صیقلی هستند، اما با گذر زمان، نور بی‌جان و رنگ‌ها کم‌رنگ می‌شوند؛ پایان فیلم در خاکستری عادی غرق شده است. نورپردازی دقیق و بازتاب جزئیات، فروپاشی داخلی شخصیت‌ها را به شکل ملموس نمایش می‌دهد.

لی بیون-هان در اجرای نقش مانسو شاهکار می‌کند؛ سکوت و خویشتن‌داری او، فروپاشی تدریجی شخصیت را چندلایه و باورپذیر می‌سازد. او بدون اغراق یا داد، فاجعه درونی انسان مدرن را مجسم می‌کند و نقطه اتصال مخاطب به جهان سرد فیلم است.

در سطح مفهومی، No Other Choice از بحران هویت در طبقه متوسط سخن می‌گوید؛ فردی که ارزشش را از کار و نقش اجتماعی خود می‌گیرد، با از دست دادن شغل نه تنها درآمد بلکه وجود خود را نیز از دست می‌دهد. پایان فیلم، با جمله شاعرانه همسر مانسو: «ما درخت سیب کاشتیم»، تلخی و بی‌رحمی جهان را یادآوری می‌کند؛ امیدی دروغین که از خاک مرگ تغذیه می‌شود.

این فیلم نه سرگرم‌کننده است و نه با اوج‌گیری‌های احساسی همراه می‌شود؛ ریتم کند، جزئی‌نگر و تلخ آن ممکن است چالش‌برانگیز باشد، اما تجربه‌ای کامل از سینمای فکری و اجتماعی ارائه می‌دهد. پارک چان-ووک با No Other Choice تصویری خیره‌کننده از عصر ما خلق کرده است؛ عصری که انسان برای حفظ هویت مصرفی خود به جنون می‌رسد.

نمره: 9/10

منتقد: رضا حسینی

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x